ملیکاملیکا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

فاطمه و ملیکا

بدون عنوان

باسلام امروز یک اتفاق جالب برایم افتاد که می خواهم آن را برایتان تعریف کنم:                                                         امروز صحر را که خوردم به این امید که صبح ساعت 8 برای کلاس فردا بیدار می شم یا اگر هم نشم پدرم مرا بیدار می کند ساعت 6 خوابیدم.وقتی بیدار شدم  دیدم صدای ریش تراش از دست شویی توی گوشم چشمانمرا باز کردم ودیدم پدر در دستشوییبا ریش تراش بد...
20 تير 1393

بچه ها

دیروز با خواهرم داشتم بازی می کردم که خواهرم گفت بریم و آلبوم بببینیم آلبوم را که نگاه می کردم کل خاطراتم دوباره زنده شد و با خودم فکر کردم زمان چقدر زود می گذره ولی وقتی داخلش هستیم چقدر دیر می گذره. از نظر من ما باید قدر لحظه ها مان را بدانیم و خواهان این نباشیم که سریع تر اتفاق بیفته چون اونها دیگه پیش ما بر نمی گردند.
17 تير 1393

شادی

امروز من امتحان تعین سطح زبان داشتم و تونستم بالا ترین رده تعین سطح را به خودم اختصاص بدم البته معلمی که در تعین سطح بود خیلی به من لطف کرد و من از اون متشکرم ...
16 تير 1393

بدون عنوان

با سلام خدمت همگی از این که مدتی نتوانستم وبلاگم را به روز کنم پوزش می طلبم به خاطر کار هایی که در این مدت روی سرم ریخته بود نتوانستم.تازه از دست کار هایم خلاص شدم ...
16 تير 1393

بدون عنوان

با سلام من در هر حال حاضر می خواهم دوست یابی کنم کسانی که داوطلبند لطفا در قسمت نظر بنویسند       متشکر از لطف شما ...
1 مرداد 1392

بدون عنوان

با سلام ببخشید ازاین که این نوشته ها و عکس ها آمده در این من ابز هم عذر خواهی می کنم
1 مرداد 1392